جدول جو
جدول جو

معنی صحبت آباد - جستجوی لغت در جدول جو

صحبت آباد
(صُ بَ)
دهی از دهستان میربیگ بخش دلفان شهرستان خرم آباد 60هزارگزی شمال باختری نورآباد، 30هزارگزی باختر اتومبیل رو خرم آباد بکرمانشاه. جلگه، سردسیر، مالاریائی، سکنه 240 تن. آب از چشمه ها و محصول آن غلات، لبنیات، پشم. شغل اهالی زراعت و گله داری. صنایع دستی زنان سیاه چادربافی. راه مالرو. ساکنین از طایفۀ موسیوندند، و زمستان بقشلاق میروند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از محنت آباد
تصویر محنت آباد
جای پر از محنت و مشقت، کنایه از دنیا
فرهنگ فارسی عمید
(صِحْ حَ)
دهی جزء دهستان اشتهارد بخش کرج شهرستان تهران 7000گزی جنوب باختر کرج. کنار راه کرج به اشتهارد. سردسیر. سکنه 176 تن. آب آن از قنات. محصول آنجا غلات، بن شن، صیفی، چغندر قند، لبنیات. شغل اهالی زراعت. راه ماشین رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(لَ)
دهی است از دهستان دیزمار، خاوری بخش ورزقان شهرستان اهر، واقع در 30 هزارگزی شمال باختری ورزقان و 37 هزارگزی جادۀ ارابه رو تبریز به اهر. کوهستانی و معتدل است و 149 تن سکنه دارد. آب آن از دو رشته چشمه. محصول آنجا غلات. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان گلیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(حِ)
دهی از دهستان نیگنان بخش بشرویۀ شهرستان فردوس، 37000گزی شمال باختری بشرویه، سر راه مالرو عمومی بشرویه به نیگنان. جلگه، گرمسیر، سکنه 45 تن، شیعه، فارسی زبان. آب آن از قنات. محصول غلات، پنبه، ارزن، باغات، میوه، ابریشم، تریاک. شغل اهالی زراعت و کرباس بافی. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(مِ نَ)
جای محنت. محنت کده:
کسی کو شدی ناامید از جهان
در آن محنت آباد گشتی نهان.
نظامی.
سینۀ من کاسمان درخون اوست
از خرابی محنت آبادست باز.
؟
، کنایه از دنیاست:
چو روزی بگذرم زین محنت آباد
از آن ترسم کزین هم ناوری یاد.
نظامی.
که ای بلندنظر شاهباز سدره نشین
نشیمن تو نه این کنج محنت آباد است.
حافظ
لغت نامه دهخدا
(حَ)
دهی جزء دهستان فراهان سفلی بخش فرمهین شهرستان اراک. واقع در دامنه و سردسیر و دارای 147 تن سکنه است. آب آن از قنات و محصول آن غلات، بنشن، پنبه، کنجد، کرچک و انگور. شغل اهالی زراعت و گله داری و قالیچه بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(حَ بَ)
دهی است از دهستان بیضا، بخش اردکان شهرستان شیراز پنجاه ونه هزارگزی جنوب خاوری اردکان. کنار راه فرعی زرقان به بیضا. جلگه معتدل مالاریائی. سکنه 92 تن شیعه مذهب. آب آن از چشمه و قنات. محصول آن غلات و چغندر، تریاک. شغل اهالی زراعت است. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(حُجْ جَ)
ده کوچکی است از دهستان نیگنان بخش بشرویه سر راه شوسۀ عمومی نیگنان. دامنه و گرم سیر است. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
مست آباد جایی پر از محنت و مشقت: سینه من کاسمان در خون اوست از خرابی محنت آبادست باز. (خاقانی)
فرهنگ لغت هوشیار
نهیب آباد جای وحشت آور الحذارای غافلان زین وحشت آباد الحذار الفرارای عاقلان زین دیو مردم الفرار. (جمال الدین عبدالرزاق)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صحبت بد
تصویر صحبت بد
دژ هوخت گفتار بد
فرهنگ لغت هوشیار
محنت سرا، محنتستان، محنت کده
فرهنگ واژه مترادف متضاد